علامه طباطبایی
« یک معصیت خدا با کل نظام آفرینش منافات دارد

موقعیت شما : صفحه اصلی » خاطرات » خاطره شهدا » شهدا دفاع مقدس
  • شناسه : 5843
  • 06 جولای 2022 - 13:47
  • 508 بازدید
  • ارسال توسط :


سال۶۵مهران دوباره به تصرف عراق درآمد بچه ها دوباره مهران را پس گرفتند تازه ازخط برگشته بودم شهید علی دیمه آمد جلو آسایشگاه درپایگاه ظفر ایلام گفت : بیابرویم باموتو بود رفتیم درمانگاه دیدم همان پایی که قبلا مجروح شده بود وتقریبا اززانو خوب خم نمیشد دیدم خونی هست رفتیم داخل روی تخت درازکشید دیدم یک ترکش انگارآخرین بردش بود به پایش (کپل)خورده بود وچندسانتی ترکش بیرون بود به دکترگفت دربیار بچه هامنتظرند بایدبروم دکتر گفت این باید عمل شود امکاناتش اینجا وجود ندارد ولی

ایشان اصرارکرد تااینکه دکتر همانجا با همان وسایل ابتدایی ترکش را درآورد ولی ترکش خیلی درد داشت شهید یک پارچه را داخل دهانش کر ده بود که صدایش درنیاید وقتی تمام شد رنگش زردشده بود گفتم استراحت کنید قبول نکرد مقداری دارو دادند حال دوباره به خط مقدم برگشت
چقدرآدم سرسخت ومقید وبااخلاص بود خداوند به ماتوفیق دهد اینهارافراموش نکنیم

برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.

پاسخ دادن

ایمیل شما منتشر نمی شود. فیلدهای ضروری را کامل کنید. *

*